در گزارشی درباره برنامه هفتم توسعه و ضرورت‌های آن مطرح شد؛ یادداشتی از دکتر شکوری رئیس انجمن مس ایران: آفتی برای اقتصاد

بودجه با تاخیر در مجلس تایید شد، وزیر صمت به‌حکم مجلس کنار رفت و حالا بعد از گذشت مدت‌ها از اتمام زمان برنامه توسعه ششم می‌گذرد، برنامه هفتم در راه مجلس است. اما در میان اهداف و اولویت‌های اصلی برنامه هفتم توسعه، مواردی دیده می‌شود که به‌نظر می‌رسد ارتباط طولی با همدیگر دارند. به‌بیان‌دیگر، تحقق هر‌یک در گرو عملی شدن دیگری است. به‌عنوان‌مثال، «اجرای طرح‌های عظیم اقتصادی ملی، پیشران، زیرساختی، روزآمد و مبتنی بر آینده‌نگری» نیازمند در دست بودن سند «آمایش سرزمین» است، در حالی‌ که این سند هنوز تنظیم و نهایی نشده و بند دیگری از برنامه‌های توسعه هفتم تهیه و موردتاکید قرار گرفته است. جایی دیگر از این برنامه درباره «افزایش ارزش‌افزوده از طریق تکمیل زنجیره ارزش» سخن به‌میان آمده است، در حالی‌ که پیش‌نیاز آن یعنی «حمایت حقوقی و قضایی از سرمایه‌گذاری، امنیت اقتصادی و بهبود محیط کسب‌وکار» هنوز محقق نشده و در برنامه هفتم بر آن تاکید شده است. در این گزارش بهرام شکوری، رئیس انجمن مس ایران نظر خود را درباره تاثیر برنامه‌های توسعه هفتم بر بخش معدن بیان کرده است.

آفتی برای اقتصاد
بهرام شکوری ـ رئیس انجمن مس ایران: تهیه سند آمایش سرزمین که در برنامه توسعه هفتم هم بر آن تاکید شده، کاری ضروری و عاقلانه است که باید مدت‌ها پیش ‌از این انجام می‌شد و امیدواریم در این دوره به‌طورحتم به‌سرانجام برسد.اما نکته مهم‌تر از تنظیم برنامه، پایبندی به آن است. آمایش سرزمین اطلاعاتی پایه‌ای است که باید براساس آن، استراتژی توسعه صنعتی در بخش‌های اقتصادی به‌ویژه در بخش معدن تنظیم شود.به‌عبارت‌دیگر، ما باید سند آمایش سرزمین را در اختیار داشته باشیم تا بدانیم کشور چه ظرفیت‌هایی دارد و روی کدام باید سرمایه‌گذاری کرد و هر فعالیت اقتصادی در کدام منطقه و برای چه نوع فعالیتی مناسب است و در نهایت براساس آن، استراتژی و نقشه‌راه اقتصادی کشور را تدوین کنیم.در مقطعی، نماینده‌های مجلس به دولت‌ها فشار آوردند تا ۸ تا طرح فولادی را در مناطقی اجرا کنند که اصلا توجیه اقتصادی برای فولادسازی نداشت. متاسفانه هر دولتی که سرکار آمد، نتوانست مقابل این لابی‌های قدرتمند مقاومت کند و اجرای طرح‌ها ادامه یافت و سرمایه عظیمی در این مناطق به مصرف رسید، اما امروز به آفتی برای اقتصاد بدل شده و نه به معدن نزدیک است و نه به آب دسترسی دارد

پازلی به نام استراتژی
استراتژی مانند پازل است و توسعه در آن به صورت افقی و عمودی طراحی می‌شود. به‌عنوان‌مثال، اگر قرار است صنعت فولاد را توسعه بدهیم، باید برای تامین انرژی، جاده، وسیله حمل و در نهایت صادرات و بازار نهایی هم برنامه‌ریزی داشته باشیم.آنچه تا امروز شاهد بوده‌ایم، این است که دولت‌های گوناگون، هر یک به‌نوبه خود با همکاری دانشگاه‌ها استراتژی‌هایی تدوین کرده‌اند، اما داده‌های آمایش سرزمین وجود نداشته است و به‌این‌ترتیب، از اساس ناقص است. امروزه کشور فاقد استراتژی توسعه صنعتی و این ایراد بزرگی است.

اسناد بالادستی
حال فرض کنیم، دولت سرانجام به این نتیجه رسیده است که حتما باید براساس برنامه توسعه هفتم، سند آمایش‌سرزمین را تدوین کند. روشن است که در شرایط موجود، برای به‌سرانجام رساندن این فرآیند با چالش‌های زیادی روبه‌رو و راهکار حل این چالش‌ها هم از پیش ارائه داده‌ شده است. به‌نظر می‌رسد به‌جای اینکه تهیه سند آمایش در دست دولت‌ها بچرخد و هرکدام با نادیده‌گرفتن تلاش‌های انجام‌گرفته در دولت قبلی، کار را باز از اول آغاز کنند، بهتر است کار آن را به اتاق بازرگانی واگذار کنند تا این نهاد، با استفاده از منابع مالی خود و کمک گرفتن از شرکت‌های معتبر داخلی و خارجی، آمایش را به سرانجام برسانند و براساس آن استراتژی تدوین کنند.اما این استراتژی باید به‌صورت سندی ملی و بالادستی درآید و همه دولت‌ها ملزم و مقید به اجرای آن شوند و هیچ وزیر و وکیلی اجازه نداشته باشد که پا را فراتر از چارچوب این استراتژی بگذارد.

رابطه طولی برنامه‌ها
وقتی سند توسعه را مرور می‌کنیم، با برنامه‌هایی روبه‌رو می‌شویم که رابطه طولی با هم دارند. به‌عبارت‌دیگر، تحقق هر یک در گرو به نتیجه رسیدن دیگری است. بنابراین، به‌شکل منطقی نمی‌توان تا نخستین اقدام عملی نشده است، برای اقدامات بعدی قدم برداریم.می‌گویند کسی که رو به‌سویی می‌رفت از رهگذری پرسید: «مسیر من درست است»؟ و پاسخ شنید که: «اگر نمی‌دانی کجا می‌خواهی بروی، همین مسیر درست است»!ماجرای تهیه استراتژی در کشور ما هم همین است. معلوم نیست، وقتی ما نه سند آمایش سرزمین داریم و نه استراتژی توسعه اقتصادی، چطور می‌توانیم صنایع پیشتاز را شناسایی کنیم، طرح‌های پیشران را به مرحله اجرا بگذاریم، چقدر باید تولید کنیم، نیاز بازار داخلی چقدر است و مقصد صادراتی کجاست؟دقیقا این روند را در زمینه فولاد تجربه کردیم. این مشکل از آنجا ناشی شد که هدف تولید ۵۵ میلیون تن برای افق ۱۴۰۴ تعریف شد، اما محاسبات نشان می‌دهد که مصرف سرانه ما در افق ۱۴۰۴ بیش از ۳۵ میلیون تن فولاد نیست و مابقی آن را باید صادر کنیم.

اما سوال اینجاست که وقتی قرار است بیش از ۱۵ میلیون تن فولاد صادر شود، چه نیازی است که توسعه صنعت فولاد در اصفهان یا آذربایجان صورت گیرد؟ چرا باتوجه به مشکل آب؛ این کارخانجات در سواحل جنوبی احداث نشد؟ وقتی ظرفیت تولید یک کارخانه فولادسازی برای صادرات اختصاص پیدا کرده است، چرا سنگ‌آهن موردنیاز برای فولاد صادراتی باید از منابع داخلی تامین شود؟ و مسائل دیگری ازاین‌دست که اگر از ابتدا به آنها توجه می‌شد، هزینه‌ها کاهش می‌یافت و تولیدات مزیت رقابتی پیدا می‌کرد.

چشم‌انداز تشریفاتی
بنابراین دوباره به نقطه اول برمی‌گردیم که وقتی آمایش‌سرزمین صورت نگرفته و استراتژی برمبنای آن تدوین نشده است، چطور می‌توان هدفی در نظر گرفت و برای رسیدن به آن ریل‌گذاری کرد.نتیجه هم که روشن است. تابه‌حال کدام‌یک از برنامه‌های گذشته محقق شده که امید داشته باشیم برنامه هفتم به‌نتیجه برسد. همه این اقدامات تشریفاتی است. تا زمانی که علم را کنار بگذاریم و مبنای تصمیم‌گیری‌های‌مان شعار باشد، چیزی جز این در انتظارمان نیست. اگر به همان مثال آشنای فولادسازی برگردیم، بدون اینکه بدانیم آیا مواد اولیه مهیا است، معادن مادر کدام هستند‌، کارخانه‌ها کجا باید جانمایی شوند، محصول قرار است به کدام کشورها صادر شود، رقبا چه کسانی هستند، برنامه‌های توسعه کشورهای اطراف چیست، پیش‌بینی از بازار آینده فولاد چگونه است و… عدد ۵۵ میلیون تن را در هدف‌گذاری کردیم.

از آخر به اول
در حال‌ حاضر کشورها به‌سمت تولید فولاد سبز پیش می‌روند، اما ما تا به امروز برای فولاد سبز هیچ اقدامی نکرده‌ایم؟ دنیا به‌سوی کربن‌زدایی تغییر جهت داده و برای تولید کربن مالیات‌های سنگین در نظر گرفته‌ شده است و در آینده نزدیک، اگر محصولی از طریق مصرف سوخت‌های فسیلی، مانند گاز و زغال‌سنگ تولید شود، دیگر جزو محصولات سبز به‌شمار نمی‌رود. امروز برای تولید این نوع فولاد مالیات در نظر گرفته ‌شده است، اما به‌زودی دنیا به‌سمتی می‌رود که جلوی فروش این نوع فولاد را می‌گیرد. ما هنوز برای این تحول مهم که تبعاتش دامن ما را هم می‌گیرد، هیچ برنامه‌ای نداریم. اقدام عاجلی که ما باید هم‌اینک انجام دهیم، این است که استراتژی دقیقی برای توسعه اقتصادی و برنامه‌های توسعه‌ای براساس آن تعریف کنیم و بعد از پایان یافتن دوره ۵ ساله باید ارزیابی دقیقی صورت گیرد که در کجا پیشرفت داشته‌ایم. به‌عنوان‌مثال، آیا حمل‌ونقل ما به‌موازات تولید ۵۵ میلیون تن فولاد توسعه پیدا کرده است؟ آیا توانسته‌ایم راهی برای تامین آب یا دیگر انرژی‌ها پیدا کنیم؟ آیا کارخانجات در زمان مقرر بازسازی و نیروگاه‌های کافی راه‌اندازی شده‌اند و…؟ به‌نظر می‌رسد، بهتر است به‌جای برنامه چند بندی برای توسعه تنها یک برنامه تعریف شود و همه دستگاه‌ها هم‌وغم خود را برای تحقق آن برنامه در مدت مقرر بگذارند. اگر قرار باشد، ساختمانی بنا شود، باید ابتدا مقدمات آن فراهم شود، زمین و نقشه تهیه و بعد اقدام به ساخت‌وساز کنیم، اما ما همه اینها را رها کرده‌ایم و از آخر به اول می‌آییم. تولید فولاد که فقط احداث کارخانه نیست، آب، برق، جاده، حمل‌ونقل، بنادر، قوانین، تسهیلات بانکی و… هم جزو ملزومات آن است که اگر یکی از آنها محقق نشود، کارخانه ساخته ‌شده است، اما نمی‌توان از آن بهره‌برداری کرد. در سنگان این اتفاق افتاده و طرح‌های توسعه‌ای در زمینه فولاد اتفاق راه‌اندازی شده، اما حمل‌ونقل به همان میزان توسعه پیدا نکرده و در حال ‌حاضر محصولی تولید کرده‌ایم که نمی‌توانیم آن را به مقصد برسانیم و این فاجعه است.

پست های مرتبط

پیام بگذارید